پارت شصت و هفتم

زمان ارسال : ۱۱۰۵ روز پیش

- والا چی بگم؟ من مرده بودم، توی اون دنیا بودم میثم. نمی‌دونی چقدر خفن بود؛ کلی حوری موری دور و برم بود.

نفسش رو حرصی بیرون فرستاد و با نیم نگاهی به من گفت: بعد نمی‌دونم چی شد از یه صخره پرت شدم پایین و یه صدای ترسناکی گفت «معراج پاشو!» و بعد ه ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید